گلم سلام
سلام سلام صد تا سلام میدونی چقدر دلم برات تنگ شده وقتی اون دست و پای کوچولوتو تو دل مامانی تکون میدی کلی ذوق میکنم و قند تو دلم آب میشه راستی الان مادرجون با خاله ها و دایی علی رفتن مشهد البته قرار بود بیان تهران ولی خب نیومدن دیشب مامانی میگفت تو بازار یه دونه روسری خوشگل کوچولو دیدیم نمیدونی بچه چیه که براش بخریم گفتم هنوز نه .... حالا چرا روسری گفت آخه خاله ها خواب دیدن نی نی ناز تو دختره حالا انشالله 17 روز دیگه با بابایی میریم سونو و معلوم میشه که توی ناقلا دختری یا پسر که البته تا حالا باید میفهمیدیم ولی تو ما رو گذاشتی سر کار حسابی مامانی فدای شما بشه الهی ...
نویسنده :
مامان فاطمه و بابا محسن
14:30